منِ بیدار
تار تار مویت را
گمراه میشوم
و شب
از غم ِانگشتهایم
زخمی میشود
نیلوفرثانی
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
از نام نازک من
یک تار بردار
در هم ریختهترین تافته
حروف جامانده در
پودِ بیتنفس هوایِ عشقَم
نیلوفرثانی
جور دیگری دوستم بدار
انبساط نور و شریانِ حجم
بماند برای قصه ها
در انقباض ضربههای نبض
در لختههای سکوت درد
در واگویههای محرمانهی عشق
در همین چهارگوشهی ماه و شب و خلوت و عهد
دوستم بدار..
نیلوفرثانی
صبر از من
سراب از تو
امید از من
فاصله از تو
و سکوتی که دم نمیزند به دیدار
و شوقی که برنمیآورد انتظار
من در همینِ خاموشانِ تاریکِ خویش
به ماهِ تو مدیونم
که کسالتِ اوقاتِ هرشبم
از پرتو تو
شاعرانهترین روشنایِ معبرِ داناییست
و عشق
صورتگرِ پروانگیهای دل به آتش داده..
نیلوفرثانی