یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دست‌هایت را تنم کن

دست‌هایت را
تنم کن
پاییز سردم

نیلوفرثانی

از نام نازک من

از نام نازک من
یک تار بردار
در هم ریخته‌ترین تافته
حروف جامانده در
پودِ بی‌تنفس هوایِ عشق‌‌َم

نیلوفرثانی

خسته ام

خسته ام
از نبضی که بی عشق
میزند ...

نیلوفرثانی

منِ بیدار تار تار مویت را گمراه می‌شوم

منِ بیدار
تار تار مویت را
گمراه می‌شوم
و شب
از غم ِانگشت‌هایم
زخمی می‌شود


نیلوفرثانی

دستانت به نیابتِ عشق

دستانت به نیابتِ عشق
مجمر جنون است
اینبار از سمتِ رویا، نه!
به سلوکِ مسافری
از دیار سایه‌های بلند
به حوالیِ همیشه بارانی ام
بیا ...

نیلوفرثانی

جور دیگری دوستم بدار

جور دیگری دوستم بدار
انبساط نور و شریانِ حجم
بماند برای قصه ها
در انقباض ضربه‌های نبض
در لخته‌های سکوت درد
در واگویه‌های محرمانه‌ی عشق
در همین چهارگوشه‌ی ماه و شب و خلوت و عهد
دوستم بدار..

نیلوفرثانی

صبر از من سراب از تو

صبر از من
سراب از تو

امید از من
فاصله از تو


و سکوتی که دم نمی‌زند به دیدار
و شوقی که برنمی‌آورد انتظار

من در همینِ خاموشانِ تاریکِ خویش
به ماهِ تو مدیونم
که کسالتِ اوقاتِ هرشبم
از پرتو تو
شاعرانه‌ترین روشنایِ معبرِ دانایی‌ست
و عشق
صورتگرِ پروانگی‌های دل به آتش داده..


نیلوفرثانی

" تو "را یافتم اما زار گریستم

" تو "را یافتم اما
زار گریستم
نه عشق به التیام آمد
نه دستی به تسلایم
تنها فاصله
فرسنگ‌ها دیوار بود..


نیلوفرثانی