ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
بی بال دگر شوق پریدن ندارد
پرواز خیالم نتواند تو که رفتی
رفتی تا دورترین نقطه یادم
از مرز خیالم تو بیرون نرفتی
مهرت به دلم پروراندم هزار سال
در کهنه کویر دلم آن کهنه درختی
مصطفی دادپور
از قافیه چشم تو تنگ آمده ام مصرع زیبا
بر دفتر شعرم به جز اوصاف تو نیست ای همه رویا
از ثانیه ها می گذرم من به خیالت
چون عمر تویی چه غم از گردش دنیا
در چشم تو صدها رخ مجنون به بند است
در بند تو گرفتار منم ای همه لیلا
گر جام شراب شوری و مستی ندارد
ما مست نگاه تو شدیم خوشه حمرا
شب هم به تمنای تو شب شد که هر شب
چون ماه بتابی بر این گنبد بالا
در پیچ و خم زلف تو باید که رها شد
بخشم به گیسوی تو من هر دو جهان را
حیران نشود هرگز از دست تو آزرده
از دل فغان دارم, ای داد از دل شیدا
مصطفی دادپور