یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در خود فرو نریخته ای

در خود فرو نریخته ای
که بدانی
چه زجریست
بی دستگیری
در گرداب تنهایی خود فرو رفتن
چون رگبار
از ابرِ خود
بدون باز گشت فرو باریدن
به سنگها و شن زارها
فرو ریختن
بی هیچ مقصدی
به سنگ خوردن
لحظهء واپسین عمر
هجران معبود خود را
تا عمقِ وجود ، حس کردن
چو میوه ای
از شاخساری
بی خواستاری
به زمین خوردن
و هفت پاره شدن
قصهء من بی تو
اینگونه است
رها در باد
چون قاصدکی
بی خبر
بی مقصد
سرگردان میان زمین و هوا
به هیچ کجاییِ خود روان

محمد میرشکار