تو به بوی غزل و قافیه ، آمیخته ای !
به خدا حال مرا ،خوب به هم ریخته ای
آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری !
بی سبب نیست،که در کنج دلم جا داری !
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
می رفت و گیسوان بلندش را
بر شانه می پراکند
شب را به دوش می برد
همراه عطر عنبر و سارا...
در موج گیسوان بلندش
تابیده بود شب را
آرام
مثل زمزمه ی آب
می گذشت
با اختران به نجوا...
همراه گیسوان بلندش
خاموش،
مثل زیر و بم خواب،
می گذشت
پشت دریچه ها
چشم جهانیان به تماشا...
می رفت با شکوه تر از شب
همراه گیسوان بلندش
تا باغ های روشن فردا
• فریدون مشیری ❄️
عاشقم، اهل همین کوچه ی بن بست کـناری
که تو از پنجره اش پای به قلب من ِ دیوانه نهادی
تو کجا ؟
کوچه کجا ؟
پنجره ی باز کجا ؟
من کجا ؟
عشق کجا ؟
فریدون مشیری
بنشین! مَرو!
که در دلِ شب، در پناه ماه...
خوش تر ز حرفِ
عشق و
سکوت و
نگاه نیست...
#فریدون_مشیری
من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه ،
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین، آه ،
مدام پیش نگاهی ،
مدام پیش نگاه .....
فریدون مشیری