یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

می رفت و گیسوان بلندش را

می رفت و گیسوان بلندش را
بر شانه می پراکند
شب را به دوش می برد
همراه عطر عنبر و سارا...

در موج گیسوان بلندش
تابیده بود شب را
آرام
مثل زمزمه ی آب
می گذشت
با اختران به نجوا...

همراه گیسوان بلندش
خاموش،
مثل زیر و بم خواب،
می گذشت
پشت دریچه ها
چشم جهانیان به تماشا...

می رفت با شکوه تر از شب
همراه گیسوان بلندش
تا باغ های روشن فردا

• فریدون مشیری ❄️

عاشقم، اهل همین کوچه ی بن بست کـناری

عاشقم، اهل همین کوچه ی بن بست کـناریکه تو از پنجره اش پای به...

عاشقم، اهل همین کوچه ی بن بست کـناری

که تو از پنجره اش پای به قلب من ِ دیوانه نهادی
تو کجا ؟
کوچه کجا ؟
پنجره ی باز کجا ؟
من کجا ؟
عشق کجا ؟

فریدون مشیری

تو به بوی غزل و قافیه ، آمیخته ای !

تو به بوی غزل و قافیه ، آمیخته ای !
به خدا حال مرا ،خوب به هم ریخته ای

آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری !
بی سبب نیست،که در کنج دلم جا داری !

شنیدم مصرعی شیوا که شیرین بود مضمونش :

شنیدم مصرعی شیوا که شیرین بود مضمونش :
"منم مجنون آن لیلی که صد لیلاست مجنونش‌"

بنشین! مَرو!

بنشین! مَرو!
‏که در دلِ شب، در پناه ماه...
‏خوش تر ز حرفِ
عشق و
‏سکوت و
‏نگاه نیست...

‏⁧#فریدون_مشیری⁩

در سحرگاهی، چنین از روشنی سرشار

در سحرگاهی، چنین
از روشنی سرشار
پیشِ چشمِ این همه بیدار
آیا خواب می بینم؟
این منم همراه او؟
بازو به بازو
مستِ مست از عشق، از امید؟

من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه ،

من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه ،
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین، آه ،
مدام پیش نگاهی ،
مدام پیش نگاه ....
.

فریدون مشیری

من به دنبال فضایی می‌گردم

من به دنبال فضایی می‌گردم
لب بامی
سر کوهی
دل صحرایی
که در آن‌جا نفسی تازه کنم...