یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

هر صبح،

هر صبح،
گنجشکی،
لب ایوانِ خانه
سر می دهد آوازهایی شادمانه،
جان مایه‌ی آواز او آزادی اوست
آزادی او چهره ساز ِ شادی اوست.
پرواز، آواز
آواز، پرواز
بر شاخه‌ها، بر بام‌ها،
تا دور دست ِ بی‌کرانه...
من نیز، هر صبح
اینجا، کنار پنجره، پر بسته، دلتنگ شعری، سرودی، می‌سرایم

با حسرت ِ پرواز ِ آن مرغ خوش‌آهنگ...

فریدون مشیری

جام دریا از شراب بوسه خورشید لبریز است

جام دریا از شراب بوسه خورشید لبریز است
جنگل شب تا سحر تن شسته در باران
خیال انگیز !
ما ، به قدر جام چشمان خود ، از افسون این خمخانه سر مستیم
در من این احساس :
مهر می ورزیم
پس هستیم !

"فریدون مشیری"

گفتی چه دلگشاست

گفتی چه دلگشاست
افق در طلوع صبح
گفتم که چهره‌ی تو
از آن دلگشاتر است...

رفت در ظلمت غم آن شب و شب های دگر هم

رفت در ظلمت غم آن شب و شب های دگر هم
نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم
.
.
بی تو اما
به چه حالی من از آن کوچه گذشتم


#فریدون_مشیری

ز عشق آغاز کن تا نقش گردون را بگردانی

ز عشق آغاز کن تا نقش گردون را بگردانی

که تنها عشق سازد نقش گردون را دگرگونش

فریدون مشیری

لبخند چشم تو

لبخند چشم تو

در چشم من، وجود خدا را

آواز می‌دهد


فریدون مشیری

چه خوش لحظه‌هایی که دزدانه از هم

چه خوش لحظه‌هایی که دزدانه از هم
نگاهی ربودیم و رازی نهفتیم
چه خوش لحظه‌هایی که می‌خواهمت را
به شرم و خموشی نگفتیم و گفتیم ...

نوایی تازه از ساز محبت، در جهان سرکن

نوایی تازه از ساز محبت، در جهان سرکن
کزین آوا بیاسایی ز گردش‌های گردونش

ز عشق آغاز کن، تا نقش گردون را بگردانی
که تنها عشق سازد نقش گردون را دگرگونش....

"فریدون مشیری"