یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

بعد از تو ، تا همیشه

بعد از تو ، تا همیشه
شب ها و روزها
بی ماه و مهر می گذرند از کنار ما
اما
پشت دریچه ها
در عمق سینه ها
خورشید ِ قصه های تو همواره روشن است


فریدون مشیری

زندگی مجموعه ای از اشک و لبخند است ؛

گفته بودند: از پس هر گریه، آخر خنده ایست

این سخن بیهوده نیست ...

زندگی مجموعه ای از اشک و لبخند است ؛

خنده ی شیرینِ فروردین

بازتابِ گریه ی پربارِ اسفند است ...



"فریدون مشیری"

چشم در راه کسی هستم

چشم در راه کسی هستم
کوله بارش بر دوش
آفتابش در دست
خنده بر لب ، گل به دامن ، پیروز
کوله بارش سرشار از عشق ، امید
آفتابش نوروز
باسلامش ، شادی
در کلامش ، لبخند
از نقس هایش گُل می بارد
با قدم هایش گُل می کارد

مهربان ، زیبا ، دوست
روح هستی با اوست

قصه ساده ست ، معما مشمار
چشم در راه بهارم آری
چشم در راهِ بهار

فریدون مشیری

من به این جمله نمی اندیشم

من مناجات درختان را هنگام سحر
رقص عطر گل یخ را با باد
نفس پاک شقایق را در سینه کوه
صحبت چلچله ها را با صبح
بغض پاینده هستی را در گندم زار
گردش رنگ و طراوت را در گونه گل
همه را میشنوم
می بینم
من به این جمله نمی اندیشم
به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو می اندیشم
همه وقت
همه جا
من به هر حال که باشم به تو میاندیشم ... ////

فریدون مشیری

چیست این باران که دلخواه من است ؟

چیست این باران که دلخواه من است ؟
زیر چتر او روانم روشن است .
چشم دل وا می کنم
قصه یک قطره باران را تماشا می کنم :
در فضا،
همچو من در چاه تنهائی رها،
می زند در موج حیرت دست و پا،
خود نمی داند که می افتد کجا !
در زمین،
همزبانانی ظریف و نازنین،
می دهند از مهربانی جا به هم،
تا بپیوندند چون دریا به هم !
قطره ها چشم انتظاران هم اند،
چون به هم پیوست جان ها، بی غم اند .
هر حبابی، دیدهای در جستجوست،
چون رسد هر قطره، گوید: - « دوست! دوست ... !»
می کنند از عشق هم قالب تهی
ای خوشا با مهر ورزان همرهی !
با تب تنهائی جانکاه خویش،
زیر باران می سپارم راه خویش.
سیل غم در سینه غوغا می کند،
قطره دل میل دریا می کند،
قطره تنها کجا، دریا کجا،
دور ماندم از رفیقان تا کجا!
همدلی کو ؟ تا شوم همراه او،
سر نهم هر جاکه خاطرخواه او !
شاید از این تیرگی ها بگذریم .
ره به سوی روشنائی ها بریم .
می روم، شاید کسی پیدا شود،
بی تو، کی این قطره دل، دریا شود؟


(( فریدون مشیری))