ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
اگر انسان وجودش بهر نان است
چرا در جان او فطرت نهان است
کمی اندیشه کن در پرتو وحی
که انسانیت انسان در آن است
علی اکبر نشوه
ای عطر همه گلها در غنچهٔ تو پنهان
خوش رنگتر از نرگس نرگس ز تو شد خندان
ای غنچهٔ فرخنده هنگام شکفتن شد
تا کی به لفاف غیب گلبرگ رخت پنهان
علی اکبر نشوه
هرگز ندیده دمی به سر من کسی کلاه
با اینکه دوخته اند برایم بسی کلاه
با خویش بسته به جد نگذارم تمام عمر
نه بر سر خود و سر خام کسی کلاه
علی اکبر نشوه
روز محشر که زبان اهل دنیا الکن است
در فرار از خویش و خویشاوند هر مرد و زن است
چشم و گوش و دست و پا با اذن رب العالمین
جمله گویا و زبان پر هیاهو الکن است
پای میزان عمل پیر و جوان مبهوت و مات
نامه را خوانند و پرسند این از آن من است
شادمان آنان که چون وقت حساب آید میان
ساقی کوثر بفرمایند مهمان من است
علی اکبر نشوه
گر نباشد دانش آموزی هنرمند و ادیب
از سخن گفتن ادب اخلاق باشد بینصیب
گم کند در جمع یاران و حریفان خویش را
گر وکیلی خبره گردد یا مهندس یا طبیب
علی اکبر نشوه
پندی دهمت صمیمی و سربسته
بسپار دلت را به یکی پیوسته
دلبستهٔ اهل دل بمان تا به جنون
اما به کسی جز او نشو وابسته
علی اکبر نشوه
ز شب تا صبح بیداری تو گاهی
برای آزمون کتبی شفاهی
سحرگاهی ز خواب ناز برخیز
برای امتحانات الهی
علی اکبر نشوه
شود از صد فزون عمر تو بر فرض
چه سودی دارد این سرمایه قرض
اگر غافل شوی از کار و خدمت
نباشی فکر آبادانی ارض
تصور کن خدا صد سال دیگر
بیفزاید به عمرت باز بر فرض
اگر آسان دهی آن را به تاراج
روی در جرگه خسران فی الارض
نباشد صبح فردا صحبت از طول
سوال حاسب از عمق است و از عرض
امانت رفت اگر نستوه بر باد
چه خواهی کرد نزد صاحبش عرض
علی اکبر نشوه