ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سالهای پیش،
قُراضه ای مثل پیکان داشتیم
جمع مان جمع بود
و گاهی هم مهمان داشتیم
بوی قرمه سبزی بود در خانه ها
اما هر روز املت و نان داشتیم
از سفر ،از تور چین و ترکیه
از نروژ و دهلی ، این خبر ها که نبود
لاقل سفری تا ته استان داشتیم
ثلث اول،ثلث دوم و سومین ثلث هم بود
همیشه امتحانات فراوان،فراوان داشتیم
حمامی اگر بود آن زمان در خانه ای
تشتی سیاه و بشکه ای
در خیال اما احساس وان داشتیم
پای آدم ها در خانه و
در جمع شلوارک ها نبود
در خیابان اما تنبان ها داشتیم
آن زمانها که گذشت....
فقر و فلاکت ها گذشت...
ولی دلخوشی ها را در نهان داشتیم
حرفی هم از کود نی،
از کافری،
از دین و از مذهب اصلا نبود
بی نهایت ولی مسلمان ها داشتیم.
حاتم محمدی
تو دیوانگی مرا ؛ فقط دیدی
وقتیکه دیوانه بودم
هرچند باعثش
خود، خودت بودی
ولی عوامل دیوانه شدنم را که ندیدی؟
باز دیوانه وار
خر وار
خروار؛
هنوز هم بی محابا؛
و بی عار،
به تو می اندیشم.
حاتم محمدی
تو دیوانگی مرا ؛ فقط دیدی
وقتیکه دیوانه بودم
هرچند باعثش
خود، خودت بودی
ولی عوامل دیوانه شدنم را که ندیدی؟
باز دیوانه وار
خر وار
خروار؛
هنوز هم بی محابا؛
و بی عار،
به تو می اندیشم.
حاتم محمدی
تعبیر من از وحشت شب نیست
دلگیری من از وحدت عرب نیست
باور کن من و تو همه باهم هستیم
این تب ،باور کن از ظلمت شب نیست
حاتم محمدی
مراقب سایه ت باش
بی نشان دنبال تو میگردد
وقتیکه انتقاد به اعتقاد
میکنی مراقب انتظارت باش
مراقب رفتارت باش
وقتی که اعتنا به اعتقاد ت میکنی
مراقب ایمانت باش
به چه درد میخورد کلام تو
وقتیکه انتقاد تو
انعقاد لخته خون در رگان دین من است
کمی با خود بیندیشد
آیین من بر پایه ی باد و هواست
بدانجا باید میرفت
که سایه ی تو
بیشتر مراقبتًٰ میبود.
حاتم محمدی
مکن کج راهی،عاقبت نادان خطابت میکنند
مکن لج بازی،بی عافیت گویان عذابت میکنند
واقعا نادان مباش،زخم ها را مرهم ی بگذار
آتش پرستان،سرخ زغالی در دیدگانت میکنند
حاتم محمدی
اگر گم کرده کلامم را
نگاهم به نگاهی که ندارد احساسی
گناهم چیست ؟
خم کرده دو دستانم را
زوری که به بازو ندارد قرصی
گناهم چیست ؟
کم کرده توانم را
چیز های سر راهم می سازی
گناهم چیست ؟
سم کرده زبانم را
سر لج باشد هم می با زی
گناهم چیست ؟
جم کرده بسا طم را
قوز کرده پشتم
و پناهم کور از بی احساسی تو ست
گناهم چیست ؟
حاتم محمدی
خاطره ی از دوست،که از یاد رفت
مانده تا ابد و از یاد نخواهد رفت
گاهی به او فکر میکنم و نمیدانم
چه شدثَمن مُلک او، چرا بر باد رفت
حاتم محمدی