ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سالهای پیش،
قُراضه ای مثل پیکان داشتیم
جمع مان جمع بود
و گاهی هم مهمان داشتیم
بوی قرمه سبزی بود در خانه ها
اما هر روز املت و نان داشتیم
از سفر ،از تور چین و ترکیه
از نروژ و دهلی ، این خبر ها که نبود
لاقل سفری تا ته استان داشتیم
ثلث اول،ثلث دوم و سومین ثلث هم بود
همیشه امتحانات فراوان،فراوان داشتیم
حمامی اگر بود آن زمان در خانه ای
تشتی سیاه و بشکه ای
در خیال اما احساس وان داشتیم
پای آدم ها در خانه و
در جمع شلوارک ها نبود
در خیابان اما تنبان ها داشتیم
آن زمانها که گذشت....
فقر و فلاکت ها گذشت...
ولی دلخوشی ها را در نهان داشتیم
حرفی هم از کود نی،
از کافری،
از دین و از مذهب اصلا نبود
بی نهایت ولی مسلمان ها داشتیم.
حاتم محمدی