ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
به نقاشی می نگرم
همانگونه
که به تو
نگر کرده ام
و سپس در خاطرم...
تو را
بر خیالم
تو را
بر بوم دل تنگیم...
تو را
بر بوم نقاشی
می کشانم
همه رفته ی...
رُخ زُلیخاییت
بابک پولادی فراز
دل تنگ توام
بیا
لحظه ی مرا در غمت
بنگر...
که چگونه
ثانیه ثانیه ی
عشق را...
در
بُغض دیده ام،
و
به خنده خیالت
می کشانم
فراق تو را...
بابک پولادی فراز
هر شب
بر حوضچه ی مَه مهتاب...
خیره چشمان
بر تنگ آب بی ماهی
بر کران کردهی دور
راهت
ز خیال می نگارم...
نامه ی صلح دل را
به کبوتر آرزویم
در دمان طلوع آفتاب
به پرواز می آرم
بر اُمید
گرفته ی حور دستانت
که تو بستانی
زیتون شاخه ی
عشق را...
بابک پولادی فراز
و خدای که
آدم را
به عشق بهشت...
عشق را به سیب!!
سیب را به هوس...
و
مرا
به عشق تو
در بهشت بوئیدنت...!!
برای اَبد
برون راند!!!
بابک_پولادی_فراز
مرا
در قرنطینه ی نگاهت...
حبس اَبد دار
آخر می دانم
پشت حصار خیالت...
جان می سپارم
بابک پولادی فراز