ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
گوید شراب حرامی خوردم و مَست گشتم
ز نوشیدنش فارق زهمه هست گشتم
گویم خوری یا نخوری مست هستی
ز نفهمیدن فارق ز همه هست هستی
پیش از تو همی خوردند ورفتند و گفتند
برگشتی بود، غلط کردن روز وشب میگفتند
گر حماقت و جهالت به منتهی رسانی
باشد روزی در گِلی بدبو همی مانی
خبطی کنی و خویش دانی و مَنطقش گردانی
در عجب باشیم در خریَّت محض ، به این آسانی
مردانگی گر به خوردن شرابی بود
خر و گاو واشتر پرچم دارِ مردانگی بود
بِه ز تو خورند و نوشند و مست کنند
آروغی زنند و بِه زتو زیست کنند
کاسِ و کوزه ات جمع کن ای بیشعور
خویش خربینی و جمع حاضر گیر و گور
محمد هادی آبیوَر