یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

گوید شراب حرامی خوردم و مَست گشتم

گوید شراب حرامی خوردم و مَست گشتم
ز نوشیدنش فارق زهمه هست گشتم

گویم خوری یا نخوری مست هستی
ز نفهمیدن فارق ز همه هست هستی

پیش از تو همی خوردند ورفتند و گفتند
برگشتی بود، غلط کردن روز وشب میگفتند

گر حماقت و جهالت به منتهی رسانی
باشد روزی در گِلی بدبو همی مانی

خبطی کنی و خویش دانی و مَنطقش گردانی
در عجب باشیم در خریَّت محض ، به این آسانی

مردانگی گر به خوردن شرابی بود
خر و گاو واشتر پرچم دارِ مردانگی بود

بِه ز تو خورند و نوشند و مست کنند
آروغی زنند و بِه زتو زیست کنند

کاسِ و کوزه ات جمع کن ای بی‌شعور
خویش خربینی و جمع حاضر گیر و گور


محمد هادی آبیوَر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد