ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
خدایا گوی ما کیستیم
بر ظلمی ما بی زیستیم
سکوت را ما شکستیم
به این وآن دل نبستیم
بردروغند وحال درد سَر
خسته ایم خم شد کَمر
بمیرند،آلوده اند برنیرنگ
همیشه خود دانند زرنگ
تا به کِی بشنویم جفنگ
قلبها گشته تیره و سنگ
خدایا مکن زلطفت درنگ
تو رحمی بر دلهایی تنگ
محمد هادی آبیوَر
آستان قُدس نامش زیبنده و نیکو بر حَرَم
کلمات چه راحت خام کند و باشد بر جَنم
سعادت بر نام بزرگوار و درآمد بر کامِ اَدوار
اعتراضِ تهیدستان دانند بی حُرمتی هر بار
بَه بَه،گُل بود و به سبزه آراسته شد در زمان
درآمدِ هِنگفتَش باشد بر همه جز محرومان
از چه روی به نامِ امامی معصوم مالک شوند
ز اعتراض محرومان برجوششی از خون شوند
گیریم دهانی بستند و بر کارشان پایدار
ندانند آید زمانی بر کردارشان کنند دیدار
محمد هادی آبیوَر
بر شناخت خدا ودرکهکشان فرهیخته
برستایش وعبادت در بیان برانگیخته
زینهمه پیشرفتگی درونش چیست
پُر سرعتی در زندگی از بر چیست
رسیدن بر خالق امکان پذیر نیست
ازبر لقمه ای نان شتابزدگی برچیست
گردقتی بر امورات کُنی دور زسوءِنیّت
دانی رقابتی بر کارست زین جِدّییَت
سبقت بشر بر بشر در کار نیست عاقل
دنیا پرستان بر خالق رقابتی آرند ناقل
ز آیات و کلام مبارکش پند نگیرند هرگز
زغرور،همانندی،بر کارگیرند وکنند وِزوِز
آیات بشارت خوانند و بسازند عِینَش
برتخت نشینند وبرغروری اینهم مِثلَش
عجب نادانانِ نافهمیند دنیا پرستان
بر خالق پُزی آرند چونان بُت پرستان
خاک بر سرشان زین تلاش و تفکرِ نابجا
زِمستی عُریانند وبیشعور ؛لودِه همه جا
محمد هادی آبیوَر
چه سختست پرونده ای آکنده از ایراد
جلدش کُهنه وحساب وکتاب بر قیراط
چه سختست نِدامت بعداِبطال وقت
منتظر نتیجه و انتظارِ حکمی سخت
چه سختست آنهمه زمان هَدَر کردن
دوری از خدا و در عیش صَرف کردن
چه سختست خندیدن به کلامِ دین
فَهمدشوخی نبوده و کلام بوده وَزین
چه سختست مال داشتن وعیاشی
بینَد شاه چون مور بر مِنّت کِشی
چه سختست در جشنها پُر خرج بودن
ضعیفان ندیدن و همنشینِ اَنتران بودن
چه سختست مال ز روی ریا خرج کردن
از برِ حمّالی بوده و بر خاک دفن کردن
چه سختست برنعمت وگردش بودن
حال ذلیلی خود بیند و بر غم بودن
چه سختست بیتُ المال همی خوردن
بر عذاب غلطیدن و همی زَقّوم بلعیدن
چه سختست خرجها بر ضیافت کردن
حال انگشتان جویدن و بر غلط کردن
چه سختست خواند این اشعار همی دقیق
نداند چه گوید شاعر و نباشد بر تحقیق
محمد هادی آبیوَر
ایتا.............bagheri6298q
پول همی تاخت و آدمیان به دردسر انداخت
غیرت بِگرفت و بر همگان پوزخندی ساخت
پول به تعظیم آورد هر مرد و زن بی اراده
شهامت بگرفت و شد پادشاهی بی اندازه
پول خدای هر کس و ناکس شد در جهان
ز بودش برادر تیغ کِشید و برادرش همی عریان
پول در میان باشد عشقِ هرعاشقِ نامردِ بی چیز
فدا کند معشوق به ذرّه ای از بر آن بی همه چیز
پول خنده وپول شادی وپول دوست ویارحریصان
پول مغرور کند و بی ادب ، هر بچه و پیر و جوان
پول به نابودی کِشانَد و گَه بی شرف شودو جاودان
ز بودنش مست شوند و نشناسند خدای جاویدان
پول فراموشی دهد بر خوش سخن و خوش نیّت
پدر سوخته گردد ، آن شیادِ به ظاهر خوش سیرت
پول گدا را گداتر و غنی، جَری تر کنَد
پول به دیدنش هر مفلسی؛اسیرتر کنَد
پول ارباب و رعیت به زانو آرد
آن لعنتی هر لااُبالی همچو زالو آرد
پول حرص و آزش استاد و شاگرد بهم انداخت
پدر و فرزند بر زدن و جایگاه همی برانداخت
پول دوست و یارِ هر احمقِ نادانِ دور از خدا
ز دوری و بخشیدن ، کند هر بنده را نزدیک خدا
پول گر باشد به دست هر زن ومرد عاقلِ باخدا
بهره بَرند تهیدستان و ز بودش کنند شکر خدا
پول باشد سرور و سلطان آدمیان در جهان
پول تعظیم ونوکری کند از برریاست طلبان
محمد هادی آبیوَر
عَیادت،، آرامشی نیک بر دلتنگیِ بیمارست
زدیدار مریض دردش رفته و داند بیدارست
ز لبخند رضایت،آن بیمارِبستری برتختِ درمان
تو نیز آرام گیری ز احوالپرسی بر این و آن
یک درد ز بیمار کَم کنی و هزاران درد زخود
قدر بدانی سلامتی و نچرخی بر درد بیخود
ز عیادت، بیمار بر حس تنهایی نباشد دگر
ز خدا خواهد کَس و کارش نگیرد دردسر
گر دعایی ز عیادت بر تو باشد در ملاقات
رحمت الله در زندگی باشد در همه اوقات
تو نیز برعیادت کننده دعایی کن از جان و دل
خدا سلامتیش دهد وروزی افزون بر باب میل
هر آنچه سختی بینیم در جهان پر دردسر
گر بفهمیم محو گناهان باشدو ثوابی بیشتر
ناله کنی و هر دَم ناسپاسی به درگاه پاکش
بدان زیان کرده ای و نباشد اجر و ثوابش
بدان آخرت هست و شکی نیست در آن
ز بی حالی نداری عملی نیک در خورِ آن
پس بساز و تحمل کن رنج بیماریِ خویش
عاقبت به خیر و آبرومند باشی همی از پیش
محمد هادی آبیوَر
مامان بابا خسته نباشید هر روز
ما بچه ها منتظریم روز به روز
با کوله های سنگین ، پر از کتاب درسی
میریم میایم با فارسی ، مامان یوقت نترسی
ساندویج آماده ، تو کوله ها با نامه
روم نمیشه به بابا ، بگم ببوس دوباره
برو بیا داریم ما ، فکر خدا داریم ما
تو لحظه های شادی ، های و هورا داریم ما
صدایِ ما بلندتر ،،واسه مامان قشنگتر
معلم مهربون ، میگه برید اونوَرتر
زود که نیایم مدرسه ، زنگ میزنن بد میشه
وقتی که دیر میشه ، مدرسه دلگیر میشه
دوستای خوبی داریم ، بازی با توپ داریم
مامان میگه عزیز جان، غذای خوبی داریم
مامان غذاش عالیه ، شیوید پلو ماهیه
خوردن داره تو خونه ، نگیر بچه بهونه
بابای خوب تو نازی ، بهت میگم یه رازی
نمره یِ خوب ریاضی ، بابا بگو نازنازی
مامان میگه نکن لوس ، میخوای بشی تو یکروز
معلمی نمونه ، به بچه هایِ خونه
محمد هادی آبیوَر
خوشا آنانکه حاجت ندارن خوشا
برای شام شب غصه ندارن خوشا
خوشا آنانکه بومی ندارن خوشا
ز پز دادن رویی ندارن خوشا
خوشا آنانکه دِین ندارن خوشا
بر نام خود لعن ونفرین ندارن خوشا
خوشا آنانکه همیشه خوابند خوشا
به بیداری ظلمی ندارن خوشا
خوشا آنانکه از بیخ نفهمند خوشا
به جز خورد وخوراک هیچ نفهمند خوشا
خوشا آنانکه ادعایی ندارند خوشا
دین و ایمان بر بار ندارند خوشا
خوشا آنانکه با خالق نادارند خوشا
توقع زحق وحقوقات ندارن خوشا
خوشا آنانکه زود بمیرند خوشا
بی دینی خود را نبینند خوشا
خوشا آنانکه که طالع خوبی دارند خوشا
فقر و ثروت ز هر طلوعی نیارند خوشا
خوشا آنانکه دو رو دارند خوشا
ز پر رویی روزی دارند خوشا
خوشا آنانکه حرفی ندارند خوشا
جز با خدا کاری ندارن خوشا
محمد هادی آبیوَر