یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

ای که بر دامن تو دست تمنا نرسد

ای که بر دامن تو دست تمنا نرسد
به من از حسن تو جز ذوق تماشا نرسد

وعده ی وصلم از امروز به فردا مفکن
هر که امروز تو را دید به فردا نرسد

هر که از سفره‌ی آغوش و تنت نعمت خواست
به تکدّی رسد آخر، و به یغما نرسد

ماه‌‌ها رفته و سالَ‌م شد و بی‌سامانم
هر که در دام تو افتد که به مأوا نرسد

قول دیدار به فردا دهی و میدانی
شاید امروز من خسته به فردا نرسد

آنچنان مست سخن‌های رقیبی صد حیف
تا ابد نوبت وصل من تنها نرسد...

محمود گوهردهی بهروز

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد