ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سیر میکردم شبی در آسمان
در میان راه شیری
در تمنای نشان از بینشان
در دلم گفتم به آرامی خدای مهربان
لحظهای بر چشم مشتاقم بده خود را نشان
غرق در دریای بیپایان نور کهکشان
یادم آمد
من خدا را دیده بودم بارها
روزها و ماهها و سالها
من خدا را دیده بودم
در تمام عمر خویش
غافل از دیدارها
من خدا را دیده بودم
بامدادان شامگاه
در میان جنگل سرسبز و شاد
لابلای گیسوان بید مجنون
وقت تسبیح هزار و قمری شوریده حال
در میان چشم سحر انگیز آهوی نجیب
من خدا را دیده بودم
در سکوت دشت سرسبز و پر آب
در ترنم های شورانگیز جوی و جویبار
جلوههای دلکش رنگین کمان
در شکوه بال سنجاقک پر پروانهها
من خدا را دیده بودم
در جلال قلهها و کوهها
گریههای ابر و لبخند چمن
در خروش شادمان رودها
در پر پرواز و چشمان عقاب تیز چنگ
من خدا را دیده بودم
در دل آرام دریا در افق
در عبور قایقی بر روی آب
در وقار حرکت آرام قوهای سفید
زیر نور ماهتاب
من خدا را دیده بودم
در میان شب چراغ گربه دایی شهاب
در صعود معجزه آسای مور
روی سطح صاف دیوار اتاق
من خدا را دیده بودم
بارها و بارها
غرق در اوهام و در پندارها
سالها من با خدای خویش بودم روبرو
چشم دل را بسته بودم
در میان آسمان میکردم او را جستجو
علی اکبر نشوه