ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
تو که دل می بری
کاش در بطنش هم
نهالِ عشقی می کاشتی
کاش بس سخاوتمند بود روزگار
که از نو آغاز می کرد این زندگی را
اما از نقطهٔ تلاقی نگاه من وُ تو
کاش خورشید
آب می کرد این یخ قطور گذشته را
تا باز پدیدار می شد ایام شباب
آنگاه دستان تشنه ام را
می آوردم به طواف گنبد گردنت
و در سایه سار گیسویت
هر دم که از لایِ طره ها
طلوع می کرد ماه عارضت
صبح می شد شبم
علیزمان خانمحمدی