یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

کدامین آشنا ، کدامین دوست

کدامین آشنا ، کدامین دوست
اما تو را می شناسم
در کنارت قدم زنان آمده ام
با اندک اندیشه سبز
به خرامان ریزش باران
خیره گشته ام
کاش کودک درونم
بازیگوش بود
تا با اولین رهگذر زندگی
به دنبال شادی نداشته ام می رفتم
تو می دانی چه می گویم
آشنای غریب داشتی ؟

در لابلای دفتر نقاشی ام
چهره تو را نقش زدم
با دیدن چشمانت
به اعماق دل ناشادم می نگرم
بیا با هم بخندیم
شاید فراموش شود
غصه نا رفیق داشتن

چه تلخ است همگان ناآشنا
دوستان سوار
مردمان پیاده
گله ای ندارم
با اولین رهگذر آشنا

به دیدنت خواهم آمد

حسین رسومی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد