یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یادی از آن گلی که وفادار ما نبود

یادی از آن گلی که وفادار ما نبود
باران دشت سبز سبکسار ما نبود

فیروزه های آبی چشم قیامت اش
در ویترین حجره ی بازار ما نبود

آن ماهتاب نقره نشانیکه چهره اش
پرتو فشان نیمه شب تار ما نبود

در کوچه های در به دری پرسه میزدیم
از عشق و درد و خونجگری بار ما نبود

دل داد و دل ربود و دل از ما برید و رفت
آن نازنین خاطره ها یار ما نبود

علی معصومی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد