ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
بس است دیگر
این تردیدِ دیرسال
خانه ام تاریک است
سیاه
و سال هاست که خوابِ ستاره نمی بینم
به دخترم قولِ دریا داده ام
و در نامه ای کوتاه
باد را برایش کشیده ام
که موهایش را شانه خواهد کرد
به جای دست های دورِ من
باید بروم
نیمه ی روشنِ زمین را پیدا کنم
جزیره ای شاید
که چمدانِ خستگی ها را بگیرد از دستم
کوله بارِ خاطره و حسرت را
در کنجِ دنجِ پستویی پنهان کند
و فنجانی چای و آرامش تعارف کند
و من
از آرزوهای دخترم برایش بگویم
اتاقی روشن اجاره کنم برایش
با پنجره هایی بزرگ
رو به ساحلی بکر...
¤
چند خط شعر
برایِ همسایه ام به یادگار می گذارم
و چند متر پارچه ی سپید
زیرِ بیدِ باغچه ی حیاط
به امانت می سپارم
برای روزِ بازگشت
باید بروم
نیمه ی روشنِ خودم را پیدا کنم...
پوریا اشتری
از کتااب "مویه ها به زبانِ مادری ساز می شوند"