ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
از لب های
گلی
و
کفش های
گِلی
دلش
دانستم
از باغ
بارانی
انار
گریخته
و
قانون دزدی
نشکسته!
پرشنگ بابایی
کسی را
به
تنهاییم
دعوت نمی کنم
آخر
خلوت عاشقانه
چون
بزمگاه شاهانه
جای
دلقک ها نیست.
پرشنگ بابایی
یادت
با شب
تبانی کرده
تا در
تاریکی با
شمشیر غم
بریزند
خون دل را !
پرشنگ بابایی
در
دیوان
محاسبات دل
دیوانه ها
حساب شان
از عاقلان
پاک تراست
سینه عاشفان
از مومنان
چاک تراست
جای تیر
خویشان
از بیگانگان
دردناک تراست.
پرشنگ بابایی
کاش
نیش وکنایه
چون
پند و نصیحت
بی اثر بود
و
جان از
تلخ کینه
بی خبربود
درآن وادی
که
عقل فرمانرواست
تدبیر توطئه
در به در بود
آسانی نیست
درمملکت عشق
کاش دل
از سنگ
سنگ تر بود.
پرشنگ بابایی