ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
مژه هاش
با دلم
یکی
به دو می کنند
بینوا
دل
چه می کشد
از
سیاهی لشکر
چشمان
سیاهش.
پرشنگ بابایی
پوزش
از
اشتباه
اصلاح
و
راهی شدن
به راستی است
اما
توجیه
مجوز گرفتن
موذیان
بهر
خطاهای
بیشتر
است.
پرشنگ بابایی
دمشان گرم
شیمی دان ها
که
نه شپشی
درسرها
ماند
و
نه کرمی
در روده ها
کاش
دارویی
هم
برای
دفع
انگل های
دو پای
جامعه
می ساختند
پرشنگ بابایی
لیاقت
دادن
به
نااهل
تزریق
مذاب
طلا
به
سنگ است
نه
جذب
می شود
نه
روکش
می ماند.
پرشنگ بابایی
هنر
عطر
غریزه است
و
عشق
حواله آن
و
هوس
تفاله آن
و
جنسیت
نخاله آن
و
در این
میانه
بینوا
دل
مچاله آن.
پرشنگ بابایی
رفاقت ها
به
جمعیت
بچه قورباغه ها
می مانند
و
تا فصل
فصل
بهار
یکی
و
دو تاشان
می مانند
و
دور از
برکه
تنها
صدای
قور قورشان
به تو
می رسد
پرشنگ بابایی
پته ها بود
رسوایی
دل
بر
آب
دیده
بینوا
زبان
نوحه خوان
آبرو داری می کرد
پرشنگ بابایی