یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

خوش آن زمان

خوش آن زمان
که سرم در پناهِ بالِ تو بود...

"هوشنگ ابتهاج"

یاد دلنشینت

یاد دلنشینت
هر کجا روم روانه با من است...

خون می چکد از دیده درین کنج صبوری

خون می چکد از دیده درین کنج صبوری
این صبر که من می کنم افشردن جان است

یاد دلنشینت

یاد دلنشینت
هر کجا روم روانه با من است...

ای عشق همه بهانه از توست

ای عشق همه بهانه از توست

من خامشم این ترانه از توست

من اندوه خویش را ندانم

این گریه‌ی بی‌بهانه از توست

من می‌گذرم خموش و گمنام آوازه‌ی جاودانه از توست

چون سایه مرا ز خاک برگیر کاینجا سرو آستانه از توست

هوشنگ ابتهاج

دلی که پیش تو ره یافت

دلی که پیش تو ره یافت

باز پس نرود

هوا گرفته ی عشق

از پی هوس نرود

به بوی زلف تو دم می زنم

در این شب تار

وگرنه چون سحرم

بی تو

یک نفس نرود.



"هوشنگ ابتهاج"

من در پى خویشم...

من در پى خویشم...
به تو برمیخورم اما!

هوشنگ ابتهاج