یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

شب یلدا ، شب غم را شکستن

شب یلدا ، شب غم را شکستن به یاد هم ، کنار هم نشستن شب شادی ، شب از غم گذشتن شب بخشش ، شب از هم گذشتن
یلدایتان مبارک
ناصر مهرابی

ایده هایی که ز میدان عمل پنهانند

ایده هایی که ز میدان عمل پنهانند
زیر آوار فراموشی ما ، زندانند
بر تن ایده ی نو ، جامه ی اجرا زیباست
ایده های عملی ، تاج سر انسانند

منفی نگری نتیجه ی خود خواهی است
مثبت نگری ، نتیجه ی آگاهی است
منفی نگران ، نیمه ی خالی بینند
خوش بینی مثبت نگران بینایی است

سنت شکنی پنجره ی دانایی است
هر پنجره ای گستره ی بینایی است
ایستایی و ناامید ی و بی هدفی
آفات گل و منظره ی پویایی است


ناصر مهرابی

ماهی کوچک به چشمه تا شناور می شود

ماهی کوچک به چشمه تا شناور می شود
آرزویش دیدن دنیای دیگر می شود

با تلاش و همت و تحقیق از اطرافیان
عاشق رودخانه و موج سراسر می شود

راه هجرت گیرد و از چشمه ها و رود ها
راهی دریا ، برای دید بهتر می شود

در مسیر این سفر ، با دیدن دنیای نو
فکر او روشن تر از ماه منور می شود

در دل دریا ، چو وصف مرغ سقا را شنید
آرمانش کشتن مرغ ستمگر می شود

می رسد روز نبرد و بر فراز آسمان
مرغ ماهیخوار اسیر این دلاور می شود

در نبردی نابرابر ، بین نور و تیرگی
سینه ی تاریک دشمن ، محو خنجر می شود

ماهی کوچک به دشمن می دهد درسی بزرگ
گرچه این غنچه به دریا ، زود پرپر می شود


در دل هر چشمه و کوه و فلات و جنگلی
نام این خورشید ماهی ، مثل تندر می شود

ناصر مهرابی

برخیز که هر مزرعه در حسرت آب است

برخیز که هر مزرعه در حسرت آب است
برخیز که هر ریشه به دنبال سراب است

طوفان ستم ، هستی گل برده به تاراج
برخیز که هر برزگری خانه خراب است

شب خیمه زده روی رخ چشمه ی مهتاب
برخیز که ره ، منتظر برق شهاب است

مرغ سحری گفت که ای قافله سالار
برخیز که این قافله ی خسته به خواب است

بس قافله هایی که شدند راهی افلاک
برخیز که فرصت کم و هنگام شتاب است

اندیشه فرو رفته به زنگار خرافه
برخیز که آیینه گرفتار حجاب است

موجی ز فلق آمده تا ساحل افکار
برخیز که بنیاد ستم پیشه ، حباب است

خاکستر غفلت ، شده آوار حقایق
برخیز که غمناله ی ما ، حرف حساب است

ناصر مهرابی