ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
برخیز که هر مزرعه در حسرت آب است
برخیز که هر ریشه به دنبال سراب است
طوفان ستم ، هستی گل برده به تاراج
برخیز که هر برزگری خانه خراب است
شب خیمه زده روی رخ چشمه ی مهتاب
برخیز که ره ، منتظر برق شهاب است
مرغ سحری گفت که ای قافله سالار
برخیز که این قافله ی خسته به خواب است
بس قافله هایی که شدند راهی افلاک
برخیز که فرصت کم و هنگام شتاب است
اندیشه فرو رفته به زنگار خرافه
برخیز که آیینه گرفتار حجاب است
موجی ز فلق آمده تا ساحل افکار
برخیز که بنیاد ستم پیشه ، حباب است
خاکستر غفلت ، شده آوار حقایق
برخیز که غمناله ی ما ، حرف حساب است
ناصر مهرابی