یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

برخیز که هر مزرعه در حسرت آب است

برخیز که هر مزرعه در حسرت آب است
برخیز که هر ریشه به دنبال سراب است

طوفان ستم ، هستی گل برده به تاراج
برخیز که هر برزگری خانه خراب است

شب خیمه زده روی رخ چشمه ی مهتاب
برخیز که ره ، منتظر برق شهاب است

مرغ سحری گفت که ای قافله سالار
برخیز که این قافله ی خسته به خواب است

بس قافله هایی که شدند راهی افلاک
برخیز که فرصت کم و هنگام شتاب است

اندیشه فرو رفته به زنگار خرافه
برخیز که آیینه گرفتار حجاب است

موجی ز فلق آمده تا ساحل افکار
برخیز که بنیاد ستم پیشه ، حباب است

خاکستر غفلت ، شده آوار حقایق
برخیز که غمناله ی ما ، حرف حساب است

ناصر مهرابی