ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
تو از کدام ستارهای
که این چنین
وامدار توام
از کدام ماه
آمدهای
که مهر تو را
در گوشه دل
سالها چون
شعلهای نهان
نگاه داشتم
دیر یافتمت
دیر نیز
خواهی ماند
مهرداد درگاهی
جادهای
سخت و ناهموار
راهی
ساکت و خالی زاغیار
مسیری
تاریک اما رو به انوار
آخر این
جاده
انتهای این
راه
در بن بست این
مسیر
تو ایستادهای
با شعلهای در دست
روشنگر و عاشق
روشنتر از آفتاب
عاشقتر از لیلی
مهرداد درگاهی
از تو میگویم
از تو که گرم نگاهم میکنی
از من میگویم
از من که خواستنت را فریاد میزنم
از تو میگویم
مهربانی بیدریغ
از من میگویم
نیازمند نگاهت تا ابد
از تو میگویم
از تو که کلبه دلم را
با اولین نگاه روشن ساختی
از من میگویم
از من که از دوریت گریستم
در دل سیاه شب
مهرداد درگاهی
نگاهم خیره
به دوردستها
به کرانه بی پایان افق
به بازی
آبی آسمان و
سپیدی ابر
ابرها چونان
جویباری روان
بر پهنه خشک آسمان
و تو
چون ذرات غبار
فضای ذهن مرا
پر کردهای
مهرداد درگاهی
شب تاریک
کوچه پر برگ
ببار ای ابر سنگین
صدای خشخش
برگ
زیر رگبار
صدای ناله عاشق
کنار گوش معشوق
صدای گربهای در باد
صدای شرشر باران
شهر در خواب
همه آرام
به غیر از تو
به غیر از من
مهرداد درگاهی
کوچه شهر دلم
بارونیه
پُر از برگهای خشک
پُر از عطر تنت
پُر از راز دلت
پُر از هوای تو
پُر از روزهای سرد
پُر از شبهای گرم
پُر از نیاز تو
مهرداد درگاهی
چیزی در من
شکسته بود
چونان کلبهای
در گردباد
چیزی در من
رها شده بود
چونان تختهای
در آب
وت و آمدی
از پس پشت سالها
از پس پشت رازها
گفتی که چنان شود
و شد
گفتی آرام بگیر
و گرفتم
گفتم اینجا کجاست
که همه چیز
میشود
همه چیز
آرام است
گفتی اینجا
آغوش من است
جایی میان
دو بازوی سپیدم
مهرداد درگاهی
ببر مرا با خود
به دوردستها
آنجا که تک درختی
در آخرین نقطه
بر بلندای کوهی ایستاده
آنجا که هیچ نیست
جز صدای نسیم
و بوی گل یاس
و من از خواب بیدار میشوم
صدای نسیم
صدای نفسهای تو بود
و عطر یاس
عطر تن تو
مهرداد درگاهی