یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

به صدای گنجشک که می رسم

به صدای گنجشک که می رسم
زمین دور سرم می چرخد
شهر بی تو
آواز خیابان
روی شاخه های درخت است
از بیقراری باران
امشب گوشه ی اتاقم می چکد
در پیراهن خواب
جهان را غرق گریه کنم
صبح که شد جنازه ام را روی دست بگیر

مرضیه شهرزاد

ای کاش وقتی می رفتی

ای کاش
وقتی می رفتی
این قدر سرت را
روی شانه‌هایم
جا نمی گذاشتی
که حالا
هر طرف می روم
باد موهایت را
گریه می کند بر صورتم


مرضیه شهرزاد

کلافه‌ام در تب انتظار

کلافه‌ام در تب انتظار
با شعاع کهنه‌ فانوس خیالت
آویخته‌ام
به دار ثانیه ها
تا طلوع نور
همچنان دوره میکنم ترا


مرضیه_شهرزادپور

صحرای نبودنت

صحرای نبودنت
عرفات است
و میقات چشمانت
ایمان من
طائفم بر حرم عشق
به مسلخ ببر
دلتنگیم را

مرضیه شهرزاد

در ازدحام نبودنت

در ازدحام نبودنت
زیر پلک خیال
هر شب
برهوت وجودم
پر می شود
از اشباح دلتنگی


مرضیه_شهرزادپور

از آه غزل هایم

از آه غزل هایم
می چکد
بغض دلتنگی
به عادت دیرینه
ریسه می بندم
آرزو را به درفش امید
شاید
ماه افتاد
در برکه‌ی تنهایی‌


مرضیه شهرزادپور