یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

پاییز وداع برگ‌ از شاخه مادریست

پاییز
وداع برگ‌ از شاخه مادریست
شاخه
از داغ فراغ سیر گریست
صدای
خُرد شدن برگش
زیر ِ پای عابران را شنید
اشک ِ شاخه
آرام آرام
بر برگ ِ افتاده
بر خاک ِ مرده
عاشقانه
می چکید
شاخه با غصه میگفت ؛
مُردنت بر هیچکس
پوشیده نیست
این وداع
این وداع
جنگ ِ نابرابر بود عزیز...


محبوبه برونی

ماه آسمان هم فراموش کرد

ماه آسمان هم
فراموش کرد
جذر و مد را .‌‌..
گوشه دنجی
محو شد ... از تکرار مدار خسته شد...‌!!!

محبوبه برونی

دستم خاکیست

دستم خاکیست
وقتی ذره ذره آب میشوی
مرا ببخش
دستم خالیست
مدادم می شوی ؟
تا که بنویسم
از نگاهت
از لبخندت
وقتی بسته شد
رویت
پنجره لبریز از
بهشتت
بگو اینها همه
بازیست
مثل دیشب آتش
بازیست
وقتی نان گرمیست
دست تو خالیست
مثل نهایت شب
قطره قطره می چکد
بر صورتت باز هم
تاریکیست...!!!


محبوبه برونی

دستم خاکیست

دستم خاکیست
وقتی ذره ذره آب میشوی
مرا ببخش
دستم خالیست
مدادم می شوی ؟

تا که بنویسم
از نگاهت
از لبخندت
وقتی بسته شد
رویت
پنجره لبریز از
بهشتت
بگو اینها همه
بازیست
مثل دیشب آتش
بازیست
وقتی نان گرمیست
دست تو خالیست
مثل نهایت شب
قطره قطره می چکد
بر صورتت باز هم
تاریکیست...!!!


محبوبه برونی

چشمانت

چشمانت
همان
سازمان حقوق بشر
است
که بسته شد
بر رویاهای شیرین ِ من
در تلخ ترین
کافه ِ ناحق ِ جهان
و
پوشاند همه شب هایی
را که برای من
مثل روز روشن بود
و حضورش را
بر نابسامانی
بند بند ِ وجودم
دریغ کرد
و
غرق سکوت شد ...‌!!!


محبوبه برونی