دستگیره در را که می گیری پرنده ای بال می گشاید پلنگی خیز بر می دارد نهنگی باله می جنباند کودکی برای اولین بار روی پا می ایستد تا بروند مانندِ تو که دستگیره در را گرفته ای.
هی خانم که خیره نگاه میکنی لباسم شبیه او بود یا قد و قوارهام ؟ شرم نکن من درد تو را میفهمم من هم به یاد او به ابرها و آدمها حتا به دیوار خیره شدهام