شعر چیست؟
بهانه ی دیدارت اگر در میان نباشد.جهان به تصادفی زاده شده
به تصادفی خواهد مُرد
و من رها شده در
بادهابه بال تو پیوند خورده ام.
نجاتم بده!
فرشته کودک خوش گمانی بودم
در پی
سیمرغی بی نشانکه نشانی خانه ام را گم کردم.
ارابه ران دیر رسیده ای
که چرخ رانه اش
از برف تُرد بهار است.
نجاتم بده، آفتاب من!که پیشاپیشم راه می روی
و تقدیر مرا می پاشی
دستم را بگیر
تا چون سایه، کنارت
لنگان لنگانبه خانهء اولم بر گردم.
"محمد شمس لنگرودی"