یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

من فاعل به دستور دل رمیده ام

من فاعل به دستور دل رمیده ام
حافظ مده فال من ترساندن جدایی
من عامل خرجم به رسوایی
حافظ بد مکن سر رسوایی ما در فال خود
همه خواهند خواند عقب میمانم
چو ترنم باران مهمان چشمان سر زده ام باشد حافظ
دعوت دعوا چرا خود که باخته ام را سر چرخانده ام
بی پلک صاحب خانه ی مشاوق ترنم بوده ام

حافظ گر خطری بر خبری زعشق هست تو بدار ما را گوش زبان
غیر تو هیچ زبانی نیست روشن باور ما
شکی به یقین است بی درمان باشد زخم زبانان به گوش رسیده ما
حافظ چلچله ها باخت هم همه ها شده اند هر بار ما را

سیدعلی کریمی

چنـد سـال پیـر تـر از جــوان گشته ام بی تو

چنـد سـال پیـر تـر از جــوان گشته ام بی تو
یـار ای همه بلــور در تـن خفته ام بــه تکـرار
چه می شـود در مـن صـد ســال یـک بــــار
به میل مـرا خوانی به سـیل چشمی چـــرانی
به فالی خریدار شوی به اقبـالی مهمـان شوی
من چند سال دیگر شهریـــار می شـوم ای یار
تو را در کدامین کوچه بینش کند دیده هایم
* * *
پیر نشود در خود آرزویی جــز جــز خواندن از او
گاهی زمزمه در لبی چرخ روزگاران در خــود غریب
پیر خـــــواهم شوم راضی از خـــود به این عشق
به این آغـــوش خـــــالی ، حضوری سراب خیالی
پیر شوم از گمانه های آمدنش روزی چشم خیس
بــــاران نتوان خــواند درد درون من را به هرگونه


سیدعلی کریمی

پشیمانم از این زیستن

پشیمانم از این زیستن
زیست بـر طلب نیستن
پریشانم از ایـن زیستن
زیست بــــر زل نیستن
حیرانم از ایـــن زیستن
زیست بــر مـهر نیستن
...و مـن از بیت بعد تو
می شوم گــــریـــزان گــــــر قلم
می شوم گــریــان گــر ابـتــــهاج
می شوم گـــــردان گر خاطرات تو
و می شوم های ای کاش شده ات


سیدعلی کریمی

لیلا که میل سلامش نبود

لیلا که میل سلامش نبود
با غریبه میل کلامش نبود
نگاهش هر جنگ سر وعده بود
لیلا هم درد مجنونش نبود
مجنون چو مدهوشش گشته بود
لیکن کسی حریف زبان لیلا نبود
بیچاره مجنون عشق را دیوانه بود
دانسته لیلا عشق را دیوانه نبود


سیدعلی کریمی