ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
«هر آن کاو خاطر مجموع و یار نازنین دارد»
بداند مفلسی اینجا دعای آن و این دارد
به می خواهد که بشْکاند توهم های غم هایش
ولی تا مِی خورد فهمد به واقع جان حزین دارد
خیال دارد که از خونش زمین سیراب باید کرد
خدا را فکر او باشید که او فکری چنین دارد
ز زر بالا نمیگیرد به یاری هم نمیزیبد
نه غیرت بهر این دنیا نه دولت در کمین دارد
نه تکبیری و نه نوشی نه شعری اندر آغوشی
نه بر شکوه زبان راند که سهم کمترین دارد
ز دام سینه بر خیزد به دام دیده میشیند
عجب دیوانه و رسوا دلی زندان نشین دارد
سه بازی برگ سر دارد ولی این را نمیداند
که یکجا سیزده حکمست دستی که زمین دارد
سبحان عسگری