یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در انتظارتو چه کنم

در انتظارتو چه کنم
چشمانم را
گرد وغبار غم گرفته
خاطراتت عمریست
پشت بام خانه ی دلم
سایه افکنده
گویی سقف خانه ام
در قاب عکسی
از انتظارت
نم نم باران گرفته
بعد از تو هرکسی گفت
دوستت دارم
هرگز در باورم نمی گنجد


رقیه مرادی

ای قلم شعری بگو

ای قلم شعری بگو
در هوای ابری حال من
از اشکهایم
از قدم زدن زیر باران
که چشمهایم بهانه میکند
تا نبیند اشک تنهایی ام را
بگو خدا گوش می کند
صدای قدم زدنم با هیچ کس را
در این دشت غم انگیز تنهایی
بگو از گل یاس و بنفشه گل رز
که ببینم کدامین گل می برد
بوی دل تنگی ام را
بگو بدانم شعرهایم
تا انتهای کجای این دشت
می برد اوازه ی تنهایی ام را


رقیه مرادی