یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

از ابتدا شعر بوده‌ای!

از ابتدا شعر بوده‌ای!
مثل او که از روز نخست خدا بود
یا من،
که عاشقِ تو!


حامد‌_نیازی

در چشم‌هایت به دنبال نشانیِ عشق حیران

در چشم‌هایت
به دنبال نشانیِ عشق حیران
یک‌ نفس سپید
یک نفس سیاه
آونگ در این کور‌‌ رنگیِ مُمتَدَم
به دادم برس!
بگو رنگین‌کمان از کدام دستت میچکد؟
تا بگیرمش
تو نفس کدام شعری؟
تا بگویمش

حامد_نیازی

یک‌ شب دستت که زیرِ سرم خواب رفت؛

یک‌ شب
دستت که زیرِ سرم خواب رفت؛
تازه یعنی...
شروعِ آرامش!


حامد‌_نیازی

اینَک تو را اولین عشق خواهم نامید

اینَک تو را
اولین عشق خواهم نامید
به حُرمتِ نامِ مُقدَست
که‌‌ چون ترانه ای قدیمی
با عطرِ باران
سالها ‌مرور‌ خواهی شد
هر بار زیباتر
هر بار عاشقانه‌ تر

اینک تو را آخرین اُمید خواهم خواند
چون ترانه ی آزادی
بر لبِ آخرین زندانیِ این مَحبس!

حامد نیازی

با تو بودن چقدر خوب است؛

با تو بودن چقدر خوب است؛
و صدای تو وقتی میخوانی ام،
مثل عطر خاک باران خورده،
مثل لمس دکمه ی پیراهنت در تاریکی،
مثل فکر بوسه ات،
هوس انگیز!
با تو بودن چقدر خوب است!
آنقدر که مسافر خواهم شد
اگر تمام جاده ها به سوی تو یک طرفه باشد!

حامد نیازی

دور نباش

دور نباش
حتی همین قدر
که از تو تا من
در یک پیراهن فاصله هست
کاری نکن
دوستت دارم‌هایمان را گم کنیم
دور نباش
در این دنیای کوچک
در این آغوش دنج!
نزدیک تر باش از روح به جان
نزدیک تر باش از جان به تن
نزدیک تر باش از تن به من
تـــو
خودِ من باش


حامد_نیازی

به من بازگرد که در من جامانده‌ای!

به من بازگرد
که در من جامانده‌ای!
بگو کدام موج در دریا ته‌نشین می‌شود؟
کدام اَبر در آسمان می‌گَندَد؟
کدام شعر ناگفته می‌ماند؟
فراموش کردنت...
همین محال‌هاست!...

حامد_نیازی

تلخم...

تلخم...
ولی‌ قَسَم به عشق،
تو را مَست می‌کنم! .

حامد_نیازی