یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

از هر نظری ، فاصله داری با من

از هر نظری ، فاصله داری با من
دیوانه کداممان ؟ تو هستی یا من ؟

برخیز و دلم دوباره غارت فرما
آغاز بکن یک سفری را تا من


احسان آریاپور

بگذار که من برای تو شعر بگویم

بگذار که من برای تو شعر بگویم
اندر ره تو سخت چنان راه بپویم

پیوسته به سمتت جریان یابم تا
از اشک دو دیده ، دل خود را بشویم


احسان آریاپور

هرشب ، شب یلداست ، تو یارم باشی

هرشب ، شب یلداست ، تو یارم باشی
ای کاش همیشه در کنارم باشی

در بستر عشق ، نغمه‌خوانم باشی
باشد که تو پاییز و بهارم باشی

احسان آریاپور

آن رفته‌گری که در سحر بیدار است

آن رفته‌گری که در سحر بیدار است
یا کارگری که زحمتش بسیار است

باید همه قدردان آن‌ها باشیم
چون کار و تلاششان پر از ایثار است


احسان آریاپور

الهی راه خوش‌بختی ، نشان ده

الهی راه خوش‌بختی ، نشان ده
به قلبم نور ایمان و امان ده

شدم وابسته‌ات ، یاری نمایم
تو آگاهی و روحِ خوش‌گمان ده

احسان آریاپور

امشب ، تو بیا ، به خواب این دیوانه

امشب ، تو بیا ، به خواب این دیوانه
پر کن شبش از شمع و گُل و پروانه

دیدار رخ قشنگت ، ای زیبارو
دارد چه بهاری که شود افسانه


احسان آریاپور

خداوندا تویی ، پروردگارم

خداوندا تویی ، پروردگارم
بمان با من که بی‌تو ، بی‌قرارم

بده نعمت زیاده ، تا کنم شکر
منوّر کن تمام روزگارم


احسان آریاپور

بزن مطرب ، سرودی تازه سر کن

بزن مطرب ، سرودی تازه سر کن
نگاهم با نوایت ، خیس و تر کن

دل من در هوای نسترن‌هاست
برایش شعر نابی را ز بر کن

احسان آریاپور