یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

جز ما کسی آنجا نبود

جز ما کسی آنجا نبود
گورخوابِ مرگ آگاه
گفت چیزی از زنده بودنم نشنیده
و گفت چیزی از مرگم نشنیده
در کدام حلقه ی فرگشت جا ماندم؟
من منقرض نشدم
از نو تعریف شدم
خلا در خلا پیچیدم
اگر زندگی را می یافتم
میتوانستم در مشتم بگیرمش
اگر مرگ را می یافتم
میخوابیدم!

مهیار حریری

به گرد شعله

به گِردِ شعلهُ عشق
خم می‌شوم
که سوزِ سرمای درون
بسی سخت و جانکاه است


حامد غیاثپور

«ساربان آهسته ران کارام جانم می رود »

باده گلگون گشته است و یار ! دل بی بال و پر
سر به دامانت گرفتم ، جان من را ، خود ببر
در دلم غوغا به پاکردی و جانم جان گرفت
ساربان را ره بدادی و بدان ، سامان گرفت
«ساربان آهسته ران کارام جانم می رود »
دل به دامان در هوایت درد ها را می برد


علی پاشائی

در کوی طلب بی عشق بدل راهی نبری

در کوی طلب بی عشق بدل راهی نبری
روی نیاز باشدت نه که از بی پناهی ببری
در محفل دلشدگان غیر نیکوان جایی نبود
جز این عبث است راه به چاهی نبری


عبدالمجید پرهیز کار

گیسوی گل است خرمن فروردین

گیسوی گل است خرمن فروردین
گل های جهان به دامنِ فروردین

آواز پــرستــو خـبــری دارد از
شبهای قرار و گلشن فروردین

نیلوفر_سلیمانی

چقدر آرام می‌گرفت

چقدر آرام می‌گرفت
زبانم.
وقتی طعم تند
فلفل را
حس می کرد .
و اینکه هنوز
زنده بودم
انگار
در تن خودم .

فیروز ایزانلو

شب می‌رسد تا جان بگیرد روح مان

شب می‌رسد تا جان بگیرد روح مان
ما نیز بخفتیم تا پا بگیرد رویایمان
در خواب ببینیم آنچه در دل داریم
در بیداری نرسیدیم به خواست دلمان
هر رسیدن و نرسیدن را شکر واجب
می‌رسد از جانب حق تعالی روزیمان

امین معماری