ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
آمدم شهر به شهر ای که به عشق تو اسیرم
آمدم تا سر هر کوچه نشان از تو بگیرم
روز و شب سنگ به سر می زنم از دست جدایی
ناامید ار شوم از روی تو بهتر که بمیرم
با تو خوشبخت ترین عاشق ایران و جهانم
بی تو بلقیس و سلیمان بشوم باز فقیرم
مست از جام جوانی شدی و رفتی و گفتی
که حریف غم عشق تو جوان باید و پیرم
عشق و متر و عدد و سنگ و ترازو؟ چه خیالی!
پیر نه .. شیر، به میدان غم عشق تو شیرم
جنگل سبز شمال آبیِ دریای تو بودم
روزگاری ست که دور از تو تنِ خشکِ کویرم
دعوی عشق تو و خانه نشینی؟ چه دروغی!
عشق، آواره کننده ست دروغش نپذیرم
رنج و شیدایی و آوارگی و دربدری را
پی دیدار نگاه تو به یک موی نگیرم
غلامحسین درویشی