ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
باران آمدو یک آن دلم هوای تو کرد
این شوریده سر فکر رویای تو کرد
پریشان حال و مجنون وار رو به خیابان
به هر سو گذر کردم و مرا شیدای تو کرد
دیدم نفس در گرو نگاهت دم و بازدم میشود
اینگونه است که چشم تو مرا دیوانه ی تو کرد
به هر کوی و گذر خبری نبود جز دلتنگی
این تنهایی خیابان مرا آواره ی کوی تو کرد
این عمر کوته چند روزی صرف فکر تو شد
چند روز دگر هم،در به در و شیدای تو کرد
بودنت باید حال مرا به وصال اشک برساند
نه اینکه اینگونه تنهای تنهای تو کرد
صدیقه برنده گشتی