یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

باران آمدو یک آن دلم هوای تو کرد

باران آمدو یک آن دلم هوای تو کرد
این شوریده سر فکر رویای تو کرد
پریشان حال و مجنون وار رو به خیابان
به هر سو گذر کردم و مرا شیدای تو کرد
دیدم نفس در گرو نگاهت دم و بازدم میشود
اینگونه است که چشم تو مرا دیوانه ی تو کرد
به هر کوی و گذر خبری نبود جز دلتنگی
این تنهایی خیابان مرا آواره ی کوی تو کرد
این عمر کوته چند روزی صرف فکر تو شد
چند روز دگر هم،در به در و شیدای تو کرد
بودنت باید حال مرا به وصال اشک برساند
نه اینکه اینگونه تنهای تنهای تو کرد


صدیقه برنده گشتی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد