چند روزی ز گردش شادمانی کنی
تفکر ز بهتر شدنِ کسب وکارت کنی
چند روزی به آب گرم و دریا شنا کنی
بیندیشی چگونه در زندگی دعا کنی
چند روزی طعامی مفصَّل مِیل کنی
زخالق پرسی چرا در فقر سِیر کنی
چند روزی همچو آدمیزاد شب کنی
بدانی چه مشکلاتی در نَمَد کنی
چند روزی آرامشی در طبیعت کنی
بفهمی خدا کیست وعبادت هم کنی
چند روزی برمن وما رحمی کنی
مضطری نباشد تا شکی کنی
چند روزی رزق بر عدالت دستور کنی
دگر فقر و ثروتی نشاید همی تقسیم کنی
چند روزی گر به درگهش زاری کنی
مطمئن گردی خالق نیز یاری کنی
چند روزی زخبطِ بشری غضب کنی
نشاید اطرافیانش خونجِگر کنی
چند روزی بر خواهشی توجه کنی
جوانان دور ز عقده بر دل کنی
چند روزی گر به قصرها نگاهی کنی
مستاجری نِی ز خجالت افسرده کنی
چند روزی گر مهلت کمتری بر ظالمان کنی
دگر نشاید ز کمی مومن اعتراضی کنی
چند روزی گر مکر شیاطین کنترل کنی
نیازی نِی حیله یِ ابلیس دَم به دَم یاد کنی
چند روزی گر به نفع خلایق مروَّت کنی
پیران نبینی ز سختی بی نمازی کنی
چند روزی تکبرِ دشمنانت مسخ کنی
بفهمندخالق هم عهدخودفسخ کنی
چند روزی گر آبروی پدر حفظ کنی
بشایدفرزند و پدر زبودن حظی کنی
چند روزی رنج بشر از خود کنی
به انتظار تسبیح کمتر توقع کنی
چند روزی فرشتگانِ رزق مجبور کنی
جمع مخلوقات همی مسرور کنی
اینان افکاریست هر مخلوقی در سر کنی
یکی پشیمان و آن دگر بر دانش طی کنی
گر بدانی از چه روی خالق بر مخلوق سهم کنی
بهتر توانی مَنشهای خالق بر مخلوق فهم کنیمحمد هادی آبیوَر