ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
خسته کنندست دنیا در کنار دنیاپرستان
ندارن عملِ خداپسندانه و گویند ز باغستان
جوانان کم صبر گوش دهند به حرفهایشان
بیزار شوند ز زندگی و روزگار و جهانشان
گر جوانان طاقت قوی دارند و صبوری کنند
بینند اوضاع اسفبار ایشان که سم پاشی کنند
جهان همچو میز بلندی گشت در این دوران
نااهلان تنه زنند وشاد به سقوطِ همدیگران
تو باش زرنگ و پرقدرت ز، ایمان بر زندگی
جایگاهت به هر مکان، مغرور باش،زیباست زندگی
چو عقل بکار بندی خدایت آفرید ،مخلوقی درهم
یکی زرد ویکی سرخ ،یکی سیاه ویکی سفید باهم
گر همه چیز و همه کس ز عِلم روزگار قیاسی کنی
علم لایزال از آنِ خالق و جهل خویش برمَلا کنی
ابلیس در پیشگاه خدا قسم به گمراهی بشر بست
دانست ضعف خلایق و هر دَم به ضلالت کمر بست
آنکس که تورا ز چند سفر فرنگ به وجد آرد
بدان خود و خویشان همه را به جفنگ آرد
ز چند مستی و باغ وهتل ،خویش سرگرم کند
آخرش ابلهی ماند زندگیِ خویش در هَم کند
گر اعتقادی زجهان دگر نباشد، بر تباهی سِیر کند
گر اعتقادی و خود سرفراز داند درجهالت سیر کند
هدف ز خلقتش حتی نداند چیست تا کاری کند
حمل وسایل دنیا و زحمت انتقالش از بر غِیر کند
گر وقت خویش به جستجو ز خالق و مخلوق کند
وظیفه آنکه هر دَم ز توانش از بر سعادت کاری کند
دانیم و بدانیم زندگی سخت ودشوار باشد بر همه
ز مهر و ادب بر یکدگر سختی آسانتر شود بر همه
ای جوان عزیز و با فهم بدان دنیا پرستِ پَست
جوانیش تباه و بر نابودی جوانان بر حیله هست
گر کاوشی در زندگی آن شیطان پرست کنی
خود و خانواده اش همه را در بن بست کنی
نه همسری ونه فرزندی،نه خویشانی برعشق دارند
مالی، میانشان هست وجملگی عشقی برهم بدارند
گر شاعری نوشتاری صریح عنوان همی کرد
عمری میان مال دوستان ،تجربه ای، بیان میکرد
محمد هادی آبیوَر