یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

عمربه سرآمدز نگارم خبری نیست

عمربه سرآمدز نگارم خبری نیست
ازجانب اوسوی دلم یک نظری نیست

ای بی خبر از حال نزارو دلِ تنگم
آخربه کجایی زتوجانا اثری نیست

تاکی زفراقت همه شب ناله کنم من
در ریزشِ این اشک مدامم ثمری نیست

گویا که دگر خشک شد این چشمه ی چشمم
از بخت سیاهم که دگر چشم تری نیست

گفتی نخورم حسرتِ هجرانِ ترامن
جزخوردنِ افسوس که راهی دگری نیست

یک روز اگر این سینه ی ما را بَشَکافند
بینند در آن جز غمُ خونین جگری نیست

روزم چو شبم تیره ی تاراست ز بختم
این شامِ سیه را ز چه آخر قمری نیست

ناله چه نمایی تو (خزان) همچو شباویز
دانی که دگر،این شبِ ماراسحری نیست


علی اصغر تقی پور تمیجانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد