یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

گفتم غزلی شکست و ما را برد

گفتم غزلی شکست و ما را برد
صبح ازلی شکست و ما را برد

در جمع حریفان نشسته بر کویت
دیگر نمانده دلی شکست و ما را برد

عمری نشسته با هجر غمت بیدار
دل را به غمی شکست و ما را برد


یک عمر به دنبال سر زلفش بیدار
در هجر شبی شکست و ما را برد

در کوی جنون مجنون شده دل
با عشق جنونی شکست و ما را برد

در کوی فراغش نهاده ام سر بر سنگ
خندید که همدلی شکست و مارا برد

دریا به کمان ابروی رغیب کن نظری
گفتم یا رب نظری شکست و ما را برد


سیاوش دریابار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد