ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
شوق دیدارش برایم آرزو نگذاشته است
رنگ رخسارم برایم آبرو نگذاشته است
آنقدر در خلوتم با یاد او باریده ام
دیدگانم جای حرف و گفت و گو نگذاشته است
دوختم لب را به هم بی شکوه باشد تا ابد
پاره پاره قلب من جای رفو نگذاشته ست
پشت پاهایش ببین، آنقدر رفتم گم شدم
خستگی نایی برای جست و جو نگذاشته است
هر صدایی مثل او بند دلم را پاره کرد
اشکهایم ، هیچ بغضی در گلو نگذاشته است
پیش او عمقی ندارد عشق در روز فراق
بی وفا؛ جایی برایِ پرس و جو نگذاشته است
من برایش مرده بودم دیر فهمیدم چه سود
او نماز مرده را هم بی وضو نگذاشته است
ترانه تقوی