ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
آسمان رویاهایم پاییزی
برگهای دفترچه خاطراتم بارانی
چشمانم خیس
دستانم رنجیده از نگارش
نگاهم مدتی است خیره مانده
قدمهایم سست و بی رمق
نمی دانم چرا مانده ام
خمی در ابروهایم است
گله ای دارم از شب مهتابی
درد دلم را با آسمان شنید
ناگهان رخ او پاییزی شد
سخن من را نتوانست عبور کند
به یکباره ناله ای برآورد
آسمان گریست
زمین دامن جمع کرد
که ز غصه او شرمنده نشود
من و زمین و آسمان و ماه و شب مهتابی
محفل عروسی خوبان برپا کردیم
من عاشق
زمین عاشق
آسمان عاشق
ماه و مهتاب عاشق
محفل انس با لبخند دلبر
خاطراتم مهربان
قلمم کوه معرفت
ذهنم رفیق تنهایی
زبانم سراینده غم
با قلمم در دفترچه خاطراتم
غم انگیز ترین ترانه سرایی را کردم
آخر شب شد
غمی نماند
لبی بی غنچه نسترن نماند
من هم نماندم
غزلی شدم شیوا
بر برگ زندگی
نقش بستم
به زیر پای او
طنین خش خش
پاییزی یافتم
چه ارغوانی ماند
آسمان پاییزی
قدم زنان
خنده کنان
نغمه خوان
آواز باران زده خواندم
کمی خیس شدم
عیبی ندارد
دلم از غصه تهی شد
رخم ، رنگ شفق پیدا کرد
دامنم پر از شبنم های سحرگاهی شد
اندک زمانی
کنار هم سپری کردیم
در لابلای صفحات
زندگی ام
خاطره ای ماند
از آسمان پاییزی دلم
حسین رسومی