یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

بازهم قصه بگووو

باز هم قصه بگو
قصه ابر سیاه
که دلش پر از باران بود
قصه جاده را
که مسافرش خسته از رنج سفر
به خانه‌اش رسیده بود.
قصه رود ،
که سخن از ساحل آن ،
میان ما
دیگر مرده بود
باز هم قصه بگو
قصه مسجد دیرینه شهر
که غروب آن
به شکوه یک ستاره بود

حسن بهبهانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد