ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
مرا ببخش
که بودی و ندیدمت
عطر افشانی کردی و نبوییدمت
نگاشتی و نخواندمت
مرا ببخش
که همه اشارت ترا
از پشت چپرهای زمان
که قاصدان دلبری بودند
ندیدم و رفتی
مرا ببخش
که گریه های ترا دیدم
و
مرحمی نبودم دردهایت را
به سویم دویدی
و به خون کشیدی خاک را
ز زخم های خون فشان پایت
و
من ترا ندیدم
مرا ببخش
که آنقدر گرفتار درد خویش بودم
و
درد و رفتن ترا ندیدم
ببخش مرا
اگر در انتظار تو
پاییز ویران کرده است
همه رستنی های مرا
و تو
نظاره گر ویرانی هستی
که آبادیش خراب عشق تو بود
مراببخش
که اندوه ترا دیدم
و
آنقدر مست نبودم تا مطربی کنم
و
گم شوم در سماعی که گم کند.
اندوه ترا
مرا ببخش
که زمانه نگذاشت عاشقی کنیم
با شبنم وضو کنیم
بر سجاده ی چمن نماز گذاریم
با خدای عاشق
پیمانه ها زنیم
آنقدر مست شویم
تا گم شود زمان و مکان
و
هر گونه حصاری
که مرا از تو دور میکند
مرا ببخش
که بودی و ندیدمت
بودی و نبوییدمت
نگاشتی و نخواندمت
نواختی و نشنیدمت
مرا ببخش
سرالله گالشی