یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

چو شب تاریک گردد دلبرم مستانه می آید

چو شب تاریک گردد دلبرم مستانه می آید
میان بسترم چون عاشق دیوانه می آید
نوازش های گرمش، گرمی جانانه ای دارد
درون خانه قلبم همچو صاحب خانه می آید
گهی می لرزم ازمهرش گهی میسوزم از وصلش
چنان کز شمع، آتش بر دل پروانه می آید
جوابش کردم از بیم وصال ودرد رنجوری
ندارد طاقت هجر مرا دزدانه می آید
سحرتا شب شود غسلم دهد با آب شور تن
به شب باز آن تب پیمان شکن رندانه می آید
مراجز هجرو اورا جز وصالم نیست منظوری
زبان حال ما درقالب افسانه می آید
طبیبا همتی فرما که دردو رنج بی حد شد
نجنبی گر دگر بار آن تب جانانه می آید

ندا نصراللهی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد