یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

ای غصّه ام کز قلب بیمارم چه میخواهی

ای غصّه ام کز قلب بیمارم چه میخواهی
برمن بگو از جسم تبدارم چه
میخواهی

هر روز را برمن توکردی مثل شب تاریک
از زجرهایت بس گرفتارم چه
میخواهی

خونین جگر کردی مرا چون نهر خون جاری
افسرده ام بنگر تو رخسارم چه میخواهی

حسرت به دل ماندم نشد شادی نصیب من
در سینه طوفانی بلا دارم چه
میخواهی


ناکام گشتم بردی امیالم به
گورستان
همچو گلی پژمرده گلزرام
چه میخواهی

فریادها ازسینه ام خیزد ز بی
رحمی
هردم دهی جانا تو آزارم چه
میخواهی

از رنجهایت هم (نسیم)از دیده خون بارد
جانم گرفتی کرده ای زارم چه
میخواهی


شهربانو ذاکری دانا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد