یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

نگاهم به آسمان بود

نگاهم به آسمان بود
تمام شاپرکها دورم بودند و ندیدم
کاش صدای بلندی داشتد
آنها بیتاب بودند
و من بی خواب
دعا را خسته کردم
و تو را فرصتی ندادم
بگذار در اغوشت بگیرم
خذا حافظی رسمی دارد
صدایت می زنم بشنو صدایم
کاسه آب را برای بازگشتت به جای خاک بر سرم میریخنم
خیلی دلم میخواست در آغوشت بمانم
چه لذتی دارد این التماس

فریبا صادقی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد