یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

شعر من خانه است

شعر من خانه است
خانه ای که تو درآن سکونت داری
هر واژه اش
اتاقی ست خوابگاه خیال تو
و هر سطر شعرم طنابی
که پیراهنت روی آن در باد می رقصد
​​​​​​​و گل های دامنت
بوی خوش یک زن را
در کوچه های شعر من می ریزند
از تو که می نویسم
هر واژه پرنده ای می شود
که دلش پر می زند برای تو
و من بوی آسمان می گیرم
خیالت که در سرم می افتد
اندازهٔ گل های جهان
من از تو سر می روم
روی سنگفرش عاشقانه ای
که جولانگاه چشم های توست
پر از فریادی که از همهٔ سکوت ها می گذرد
و تو را می بوسد
و من چگونه از رؤیای تو برگردم
وقتی که در درونم
هرگز تو را ترک نکرده ام ؟!


پرویز صادقی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد