ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
پیکر شعرهایم را ورق می زنم
که جای خراش قلم را
پلک های ابریشم گونه اَت درمان می کند،
آه..،
تو نمی دانی؟
چه روزگاری بر من گذشت
که با عطر شقایق زُلف پریشانت
عاشق شعر و موج موهایت شدم،
نه کاوه ام نه آهنگر
اما سالهاست..،
چشمانت همچون خشم ضحاک
تنور آتش دلم را می خروشد،
انگار..،
کمان اَبروهای هلالی اَت
عصیان تند نگاهت را پنهان کرده
میان واژه های خونین جا مانده در گلویم؛
و بر تنِ جام شوکران لب هایم
روی گونه های سُرخ اَت
هزاران درخت انار روئیده!
مرتضی سنجری