آغوش تو دنیاى آن بیگانه خواهد شد
با دست شومش گیسوانت شانه خواهد شد
با من شکوهى داشتى با او نخواهى داشت
قصرى که جاى جغد شد ویرانه خواهد شد
افسانه ى خوشبختى ات گمنام خواهد ماند
گمنامىِ بدبختى ام افسانه خواهد شد.
پنهان شدى تا مثل از ما بهتران... آرى
کرمى که خود را گم کند پروانه خواهد شد
هرشب که مى پیچد به اندام تو همخوابت
از بوى من در بسترش دیوانه خواهد شد