از ابر نوبهار چمن جان گرفته است

از ابر نوبهار چمن جان گرفته است
گلزار رنگ چهره مستان گرفته است

از بس که نوبهار به تعجیل می رود
شاخ از شکوفه دست به دندان گرفته است

صائب تبریزی

کودکان در تئاتر عروسکی

کودکان در تئاتر عروسکی

دوست داشتن

نمی دانم آیا تو واقعا زیبا بودی یا من خیلی دوستت داشتم
به هر حال چیزهایی که از تو به خاطر می آورم
حتی تلخ ترین هایشان ، جز زیبایی نیستند

شما تا زمانی میتوانید بر مردم مسلط باشید که

شما تا زمانی میتوانید بر مردم مسلط باشید که همه چیز را از آنها نگرفته‌اید،

وقتی همه چیز از فردی گرفته شود او دیگر تحت سلطه شما نخواهد بود!

بس که بی مهر است و بی روح است در برخوردها

بس که بی مهر است و بی روح است در برخوردها
بعـد هر برخــورد سردش ، غسل میت می کنـم !

ای بنفش ِ گریزپا

ای بنفش ِ گریزپا
ای چنگی که میان دستهای منی
جز جویباری کوچک
من چه می‌خواستم
تا زمزمه‌هاش را جاری کند
میان جانم...

رویایی دارم

The dream
I have a dream
I told wind
It blew
and brought a cloud
I have a dream
I told the cloud
It moved and rained
I have a dream
I told the rain
It washed my tears
And said
Love is a dream!
رویایی دارم
به باد گفتم
وزید و تکه ابری آورد
رویایی دارم
به ابر گفتم
حرکت کرد و بارید
رویایی دارم
به باران گفتم
اشکهایم را شست
و گفت
عشق یک رویاست!
فاطمه حق نژاد

تحمل کن

​​​